در مورد غياث سه سؤال مطرح است:
1. آيا او با غياث بن ابراهيم نخعى يكى است؟ در جلسه قبل گفتيم كه متعدد است.
2. آيا غياث بن ابراهيم از اصحاب حضرت باقر(ع) است؟ صاحب قاموس الرجال فرموده: ممكن است. مرحوم آقاى خوئى اين امر را ممكن نمىدانند، در اين جلسه ضمن رد ادله ايشان اثبات مىكنيم كه حق با صاحب قاموس الرجال است.
3. آيا غياث بن ابراهيم امامى است؟
مرحوم مامقانى او را امامى مىدانند و صاحب قاموس الرجال تمايل دارند كه امامى نيست.
در اين جلسه ضمن رد كلام صاحب قاموس الرجال، امامى بودن او را اثبات مىكنيم.
نجاشى مىگويد: «غياث بن ابراهيم التميمى الاسيّدى، بصرىٌ سكن الكوفة، ثقة، روى عن ابى عبدالله و ابى الحسن عليهما السلام، له كتاب حدثنا اسماعيل بن ابان بن اسحاق الوراق عنه بالكتاب»
شيخ طوسى در اصحاب الصادق رجالش مىفرمايد: «غياث بن ابراهيم ابو محمد التميمى الاسدى، اسند عنه، و روى عن ابى الحسن(ع)»، و او را در باب «من لم يرو عن الائمة(ع)» نيز معرفي كرده است.
شيخ در فهرست نيز او را عنوان مىكند و به دو طريق كتابش را نقل مىكند: «1. محمد بن يحيى الخزاز عنه؛ 2. حميد عن الحسن بن على اللؤلؤى عنه.»
و كتاب مقتلش را به طريق ذيل نقل مىكند: «احمد بن محمد بن موسى عن ابن عقدة عن الحسين بن حمدان عن على بن ابراهيم بن معلّى عن زيدان بن عمر عنه.»
در مقابل برقى در اصحاب حضرت صادق(ع) مىگويد: «غياث بن ابراهيم النخعى عربى كوفى»، و خود شيخ نيز در اصحاب الباقر(ع) رجالش مىگويد: «غياث بن ابراهيم بترى.»
در اينجا چندين سؤال مطرح است:
اول: آيا غياث بن ابراهيم كه نجاشى و شيخ او را در اصحاب حضرت صادق(ع) عنوان كردهاند با غياث بن ابراهيم كه برقى عنوان كرده، متحد است يا نه؟
دوم: آيا غياث بن ابراهيم كه در اصحاب الصادق(ع) رجال شيخ آمده، همان غياث بن ابراهيم بترى است كه در اصحاب الباقر(ع) آمده است يا نه؟
سوم: بر فرض تعدد، غياث بن ابراهيم كه در اصحاب حضرت صادق(ع) است امامى است يا نه؟
سؤال اول را ديروز بررسى كرديم و گفتيم كه اينها دو نفر هستند؛ چون يكى نخعى و ديگرى تميمى است و نخعى و تميمى در يك فرد قابل جمع نيست.
اما بررسى سؤال دوم:
صاحب قاموس الرجال مىفرمايد: محتمل است غياث بن ابراهيم اصحاب حضرت صادق(ع) همان غياث بن ابراهيم اصحاب حضرت باقر(ع) باشد كه بترى است.
مرحوم آقاى خوئى مىفرمايند به پنج دليل دو نفر هستند:
دليل اول: غياث بن ابراهيمى كه جزء اصحاب الصادق(ع) شمرده شده، راوى كتابش «اسماعيل بن ابان بن اسحاق الوراق» است[رجال نجاشى، ص 305. در طريق نجاشى به غياث بن ابراهيم التميمى: ... جعفر المحمدى قال حدثنا اسماعيل بن ابان بن اسحاق الوراق عنه بالكتاب.] و راوى كتاب «اسماعيل بن ابان»، «احمد بن ابى عبدالله البرقى» است [رجال نجاشى، ص 32. طريق او به اسماعيل بن ابان: ... على بن محمد ماجيلويه]، چون برقى در سال 280 وفات كرده، پس غياث بن ابراهيم از اصحاب امام باقر(ع) نيست، چون ممكن نيست برقى از اصحاب حضرت باقر(ع) با يك واسطه (اسماعيل بن ابان) روايت نقل كند.
دليل دوم: راوى ديگر كتاب غياث، محمد بن يحيى الخزاز است [فهرست الشيخ، ترجمه غياث بن ابراهيم در طريقش راوى از او، محمد بن يحيى الخزاز است]، و كتاب او را نيز برقى نقل مىكند. [فهرست الشيخ، ترجمه محمد بن يحيى: له كتاب يرويه عن غياث بن ابراهيم رويناه بهذا الاسناد (يعنى جماعة عن ابى المفضل عن ابن بطة) عن احمد بن ابى عبدالله عنه] و چون ممكن نيست برقى از اصحاب حضرت باقر(ع) با يك واسطه (محمد بن يحيى) روايت كند، پس اين غياث بن ابراهيم غير از آن غياثى است كه از اصحاب حضرت باقر(ع) است.
دليل سوم: در مشيخه فقيه آمده است كه احمد بن محمد بن عيسى با يك واسطه (واسطه اسماعيل بن بزيع يا محمد بن يحيى الخزاز است) از غياث بن ابراهيم روايت مىكند، و چون احمد بن محمد بن عيسى وفات برقى را در سال 280 درك كرده است، نمىتواند از اصحاب حضرت باقر(ع) با يك واسطه نقل كند.
دليل چهارم: (كه واضحتر از ادله قبل است) حميد در طبقه شاگردان برقى است و در سال 310 وفات كرده، او نيز كتاب غياث را با يك واسطه (الحسن بن على اللؤلؤى) نقل مىكند [فهرست الشيخ، ترجمه غياث بن ابراهيم.] و نمىتواند از اصحاب حضرت باقر(ع) با يك واسطه نقل كند.
بنابراين:
غياث بن ابراهيم كه در مشيخه فقيه و رجال نجاشى و فهرست شيخ در اصحاب الصادق(ع) رجال شيخ عنوان شده، غير از آن غياث بن ابراهيمى است كه در اصحاب الباقر(ع) رجال شيخ معرفى شده است.
بررسى ادله مرحوم آقاى خوئى:
نقد دليل اول:
اشكال صغروى: ثابت نيست كه برقى از اسماعيل بن ابان وراق نقل كرده باشد. ما دو نفر به نام «اسماعيل بن ابان» داريم، يكى «ورّاق» است و برقى از «اسماعيل بن ابان» روايت كرده و مشخصهاى ذكر نكرده و از كجا معلوم اين اسماعيل بن ابان همان «وراق» باشد؟ [توضيح: در كتب عامه اسماعيل بن ابان الوراق الازدى ابواسحاق الكوفى متوفى 210، و اسماعيل بن ابان القنوى الخياط ابو اسحاق الكوفى متوفى 216 آمده است. و احتمالاً آنچه كه در پاورقى (1) به آن اشاره شد، تصحيف اسماعيل بن ابان ابو اسحاق الوراق باشد. نكته ديگر اين كه اشكال صغروى استاد با توجه به سند وفات اين دو اسحاق بن ابان كه يكى 210 هجرى، و ديگرى 216 مىباشد. تطبيق كبراى مورد نظر آقاى خوئى در اين كه اسحاق بن ابان از اصحاب الباقر(ع) با يك واسطه نمىتواند نقل بكند را به هم نمىزند. بنابراين اشكال عمده در اينجا اشكال كبروى استاد مىباشد.]
مناقشه كبروى: اين كه گفتهايد: «ولا يمكن روايته عن اصحاب الباقر(ع) بواسطة واحدة» صحيح نيست؛ چون چند اشكال دارد:
اشكال اول: خود شما اين امر را ممكن مىدانيد. توضيح آن كه نجاشى مىگويد برقى كتاب اسماعيل را روايت مىكند و شما در معجم الرجال كه عبارت نجاشى را نقل مىكنيد، مىفرماييد: «هذا (اسماعيل بن ابان)
احد الرجلين الذين ذكرهما الشيخ» چون شيخ در فهرست دو نفر را به نام اسماعيل بن ابان عنوان كرده كه راوى اولى «ابو سمينة، محمد بن على الصيرفى» است، و راوى ديگرى «ابراهيم بن سليمان»، پس محتمل است كه مروى عنه برقى، اسماعيل بن ابان دوم باشد (همان كه راوى او ابراهيم بن سليمان است.)
و در ذيل ترجمه اسماعيل بن ابان دوم مىفرماييد: «نعم يحتمل اتحاد هذا مع اسماعيل بن ابان الخياط الآتى» (كه از اصحاب حضرت صادق(ع) است.)
در نتيجه ممكن مىدانيد برقى با يك واسطه (كه اسماعيل بن ابان الخياط باشد) از اصحاب حضرت باقر(ع) (كه امام جعفر صادق(ع) باشند) روايتى نقل كند.
بنابر اين روايت برقى از اصحاب الباقر(ع) ثابت است.
اشكال دوم: برقى مكرراً از محمد بن سنان نقل مىكند و روايت محمد بن سنان نيز از ابى الجارود (كه از اصحاب حضرت باقر(ع) است) فراوان است.
پس برقى مكرر از اصحاب حضرت باقر(ع) با يك واسطه نقل كرده است.
اشكال سوم: اسماعيل بن ابان در طبقهاى است كه مىتوانند از اصحاب حضرت باقر(ع) روايت كند، حدود سيزده نفر از مشايخ اسماعيل را تهذيب الكمال نقل كرده است.
الف) يكى از مشايخ اسماعيل «ابى الجارود زياد بن منذر» است، كه از اصحاب حضرت باقر(ع) است.
ب) شيخ ديگرش «اسماعيل بن خليفه» (متولد 84) است كه در زمان رحلت امام باقر(ع) (سال 114) سى ساله بوده است. پس اسماعيل بن ابان مىتواند از اصحاب حضرت باقر(ع) روايت كند.
ج) شيخ ديگرش «عبدالرحمان» نواده حنظله غسيل الملائكه است كه در سال 114، حدوداً 50 سال داشته است، و بيش از يكصد سال عمر كرده و حدود سال 72 فوت كرده است.
بقيه مشايخ اسماعيل بن ابان ولادتشان در دست نيست، ولى در سالهاى 153 تا 174، همه اينها امكان عرفى دارد كه از امام باقر(ع) روايت كنند.
از پاسخ دليل اول، پاسخ دليل دوم مرحوم آقاى خوئى نيز روشن مىشود.
نقد دليل سوم
از جواب دليل اول نقد اين دليل نيز روشن مىشود؛ چون اولاً احمد بن محمد بن عيسى هر چند بعد از برقى فوت كرده است، ولى تولدش قبل از برقى است؛ پس او نيز مىتواند از اصحاب باقر(ع) با يك واسطه روايت كند.
ثانياً احمد بن محمد بن عيسى از ابى الجارود (كه از اصحاب امام باقر(ع) است) با يك واسطه (محمد بن سنان) روايت مىكند.
ثالثاً «احمد بن محمد بن عيسى» مكرراً از «حماد بن عيسى» روايت دارد و حماد از طرفى جزء مشاهير روات امام صادق(ع) است و چون امام صادق(ع) از پدرشان مىباشند؛ پس احمد بن محمد بن عيسى مىتواند از اصحاب امام باقر(ع) (يعنى امام صادق(ع)) با يك واسطه (حماد بن عيسى) روايت كند و از طرف ديگر حماد از پنج نفر از طبقه اول فقهاء اصحاب امام باقر(ع) روايت دارد (زراره، محمد بن مسلم، ابو نصير، فضيل بن يسار، معروف بن خربوذ) پس از ناحيه نقل احمد بن محمد بن عيسى اشكال نيست.
نقد دليل چهارم
اولاً: روايات حميد مشتمل بر مراسيل كثيره است و با نقل حميد نمىتوان طبقات را تعيين كرد.
ثانياً: بين وفات حميد و رحلت امام باقر(ع) 199 سال فاصله است و اگر حميد بخواهد با دو واسطه از امام باقر(ع) نقل كند، مىبايست به طور متوسط اصل وفات راوى با وفات مروى عنه حدود 65 سال باشد و نقل كردن چنين فاصلهاى
هر چند به طور وفور نيست، لكن ممكن است و اسناد عاليه همين سندهاست.
نقد دليل پنجم
اولاً: على بن ابراهيم بن هاشم كه با حميد همطبقه است، مىتواند از حضرت باقر(ع) با دو واسطه نقل كند و توضيح آن در نقد دو دليل چهارم گذشت.
ثانياً: اين على بن ابراهيم كه در طريق كتاب غياث واقع شده است، «على بن ابراهيم بن هاشم» زنده در سال 307 نيست، بلکه «على بن ابراهيم معلى» است و طريق فهرست چنين است: «اخبرنا به احمد بن محمد بن موسى عن ابن عقدة عن الحسين بن حمدان عن على بن ابراهيم بن معلى عن زيدان بن عمر قال حدثنا غياث» و هيچ مانعى ندارد كه
ابن عقده با 3 واسطه از غياث روايت كند.
بررسى سؤال سوم: غياث بن ابراهيم امامى است يا خير؟
مرحوم مامقانى مىگويد: از روايت غياث معلوم مىشود كه امامى است؛ چون صدوق در عيون اخبار الرضا(ع) روايتى را از غياث در معناى حديث ثقلين نقل مىكند، كه حضرت على(ع) فرموده: «انا و الحسن و الحسين و الائمة التسعة من ولد الحسين.». [بحار، ج 23، ص 147] و در خصال نيز غياث بن ابراهيم روايتى را نقل مىكند كه پيبامبر(ص) فرمود: «كيف تهلك امة انا اولها و اثنى عشر من بعدى من السعداء.» [بحار، ج 36، ص 242]
صاحب قاموس الرجال مىفرمايد: «كون اماميته دراية الخبرين غير معلوم» زيرا اولاً: در هر دو بابى كه اين دو روايت را صدوق نقل كرده، اكثر روات آن باب غير امامى هستند.
ثانياً: دو مؤيد براى عامى بودن غياث هست:
الف) از حضرت صادق(ع) تعبير «جعفر» مىكند.
ب) چون حضرت راوى را از عامه مىدانستهاند، لذا براى فرمايش خودشان سند ذكر كردهاند.
ج) ممكن است اين شخص همان غياث بن ابراهيم باشد كه در اصحاب حضرت باقر(ع) رجال شيخ آمده است و چون او از عامه و بترى است، پس ممكن است اين غياث نيز غير امامى باشد.
نقد كلام صاحب قاموس الرجال
1. دليل سوم ايشان دورى است، چون هر دليلى بايد صرف نظر از ادله ديگر دلالتش تمام باشد. اگر ما از دليل او و دوم ايشان صرف نظر كنيم و بپذيريم كه روايتى كه صدوق در خصال و عيون از غياث نقل كرده، امامى بودن غياث را مىرساند، ديگر احتمال اتحادش با غياث بن ابراهيم بترى در كار نيست و در صورتى مىتوانيم اين احتمال را بدهيم كه در كلام مرحوم مامقانى مناقشه كنيم و روايت صدوق را دليل امامى بودن ندانيم.
خلاصه احتمال اتحاد متوقف بر عدم دليليت نقل روايت اثنى عشر است و عدم دليليت را مىخواهند از احتمال اتحاد به دست آورند و هذا دور.
2. بين راوى مع الواسطه و رواى مستقيم فرق است، چون رواة مع الواسطه امام ممكن است عامى باشند و به امامت حضرت معتقد نباشند، لكن كسى كه مىرود محضر امام(ع) شاگردى مىكند و از كلام حضرت كتابى را جمعآورى مىكند، نمىتواند غير امامى باشد.
الان ما ممكن است رواياتى را از ابوهريره نقل كنيم، در حالى كه او را هيچ قبول نداريم، ولى كسى كه مىرود شاگردى ابوهريره را مىكند، بايد معتقد به او باشد.
3. اين كه از امام صادق(ع) گاهى به «جعفر» تعبير مىكند (در حالى كه بيش از 80% از روايات غياث با تعبير «اباعبدالله» است) به اين جهت است كه تقيّد به تعبيرات در اوائل چندان مستحكم نشده بوده است، بلكه تا زمان شيخ طوسى نيز بسيارى از اوقات اسم مبارك امام(ع) را بدون «عليه السلام» مىآوردهاند، همچنان كه در نسخهاى از تهذيب كه با نسخه اصل مقابله شده، بسيارى از «عليه السلام»ها قلم گرفته شده است.
4. اين كه سندى براى روايات امام صادق(ع) نقل مىكند، براى اين است كه برخى از اماميه بيشتر با عامه محشور بودهاند و لذا گاهى امام(ع) در بيان احكام سند خودشان را ذكر مىكردهاند. و گاهى خود راوى امامى، براى آن كه مخاطبينش بپذيرند، سند عمومى را كه ائمه(ع) فرمودهاند، در آغاز روايات آنها اضافه مىكردهاند.
به علاوه مواردى كه براى كلام امام صادق(ع) سند ذكر مىكند، به مثابه نقل عامه نيست؛ چون در گروهى از رواياتش حضرت صادق(ع) از حضرت باقر(ع) از پيامبر اكرم(ص) نقل مىكنند و سند ما بين را بيان نمىكند و در گروهى ديگر از روايات غياث سند به حضرت امير(ع) مىرسد، نه به پيامبر(ص) به طور خلاصه اسنادى که نقل مىكند، اسنادى نيست كه يك سنى معمولى قبول داشته باشد.
پس اين جهت نيز شاهد امامى نبودن نيست.
مرتبط:
مبحث دوم
مبحث چهارم